دسته بندی بایگانی برای "نوشته ها"
برای فروغ
فروغ را دوست دارم برای پیش بودن از عصر و زمانه اش فروغ را دوست دارم برای سرکشی و جسارت اش فروغ را دوست دارم برای سادگی کلام اش فروغ را دوست دارم برای عریانی شعرهایش فروغ را دوست دارم آنجا که می گوید: یک پنجره برای من کافیست یک پنجره به لحظه ی آگاهی …
ظلمت در نیمروز
لحظات استراحت این روزهایم، به خواندن ادبیات جنگ و انقلاب در جهان می گذرد. در بیابان های تاریخ و دشت های جغرافیا، در جستجوی شرکای نفرین شده ای چون خودمان هستم. آن ها که جنگ، برایشان نه یک تصویر ذهنی، که یک واقعیت عینی بوده. آن ها که با ما ترس های مشترک داشته اند و …
شهرِ دزدها
چشمانم را که باز می کنم، سرم را در محاصره لشکر میگرن می بینم. نیازی نیست به این فکر کنم که امروز را از دست داده ام. این را از قبل می دانم. با بی حوصلگی تمام، نصف لووتیروکسین را قورت می دهم، خانه را تاریک می کنم، شلوغی جهان را پشت چشم بندم جا …
چهل روز بعد
لطفی بوشناق آهنگساز و خواننده مطرح تونسی، ترانه زیبایی دارد به نام وطن، در بخشی از آن می گوید: زمانه گواهی می دهد، محال است من مثل شما باشم. من فقط یک رویا دارم، اینکه وطنم را برایم بگذارید. بدون جنگ ، بدون ویرانی بدون مصیبت ، بدون رنج. همه مناصب و کاسبی ها را …
درباره من
در این چند ماه، چند نفر از دوستان خواسته بودند که خودم را معرفی کنم. به احترام آن ها کمی از خودم می نویسم: من فاطمه بهرامی هستم. متولد اردیبهشت ماه ۱۳۶۵. در اهواز به این کره خاکی پا گذاشته ام و اکنون ساکن اصفهان هستم. از ۱۵ سالگی حسابداری خوانده ام. و آن را …
برای تو
برای تو و برای آنهایی که دوستشان داریم و آخرین چیزی که در دنیا می خواستیم آزار دادنشان بود اما به اشتباه، آزارشان دادیم. **** این سکانس زیبا از سریال کم نظیر Ted lasso را گاهی تماشا می کنم. گاهی در نقشِ مخاطب و این روز ها در نقشِ راوی. لحظاتی را همراهِ من تماشا کنید. 5
تصمیم های کوچک، فشارهای بزرگ
این ها که در تصویر می بینید لیوان و فنجان های چایِ من هستند. روزانه به صورت میانگین ۵ بار چای می خورم. هر بار با یکی از این لیوان ها. صبح که بیدار می شوم از بین اینها یکی را برای ریختن چای انتخاب می کنم. مرتبه بعدی یکی از انتخابهایم کمتر می شود …
امنیت
توماس هابز در بخشی از کتاب ارزشمندش، لویاتان این گونه می نویسد: «یک میل کلی بشریت، آرزوی قدرت همیشگی و مداوم است که فقط با مرگ پایان می پذیرد. علت آن، همیشه، امید برای رسیدن به شادی و لذتی عمیق تر از چیزی که قبلا کسب شده است نیست. یا اینکه او نمی تواند با …
شرط می بندم
می گفت: شرط می بندم که ده سال دیگر پشیمان می شوی. وقتی بهار زندگی ات گذشت و تنها ماندی می فهمی چه می گویم. زندگی فقط کار و تنهایی نیست. هنوز زندگی را نفهمیده ای، اشتباه می کنی که از زندگی لذت نمی بری. زندگی ات و تفریحاتت مثل بچه دبیرستانی هاست. بزرگ شو …
خودران ها و چالش های تصمیم گیری
در مسیر شرکت بودم. مدیر تماس گرفت: برق شهرک صنعتی برای ۲۴ ساعت قطع شده. جلسه کنسل است. اولین تقاطع را دور زدم که به خانه برگردم. می خواستم نق بزنم. کمی جلوتر از من، یک ماشین تعادلش را از دست داد، یک عابر از عرض جاده رد شد و راننده تلاش کرد با او …